نرم نرمك مي­رسد اينك بهار

خوش به حال روزگار

اي دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب

اي دريغ از من اگر كامي نگيريم از بهار

گرنكوبي شيشه غم را به سنگ

هفت رنگش مي­شود هفتاد رنگ