11/11/11

                           ترافیک- آزادی- سعادت آباد- جگرکی

بارون


چقدر خوبه که اینجا هست . فقط و فقط برای من که بنویسم.که آروم شم.که بی دغدغه شم.

آسمون از پریروز یکسره باریدن گرفته و آروم وقرار نداره درست عین دل من. هی مثل رعد وبرق آسمون قلب منم تیر می کشه. یه لحظه آرومم و ریز ریز اشک می ریزم و لحظه ی بعد مثل ابر بهاری اشکم روونه میشه.
کلی عصر جمعه راه رفتم و بوییدم. بوی بارون.بوی چوب سوخته . هوای مه آلود بزرگراه دیوانه ام کرد و زیر شر شر بارون ایستادم به تماشا. خیس آب بودم و غرق عشق خدا و موسیقی روحبخش بارون.چقدر خوب که عصر در حس عاشقانه یه دوست مهربون شریک شدم و چقدر خندیدیم.
بارون می باره هنوزم و من هوایی شدم. دلم میخواد تازه شم.نو بشم.عوض شم. شکوفا شم. یه جور دیگه شم.
وای که دلم گریه میخواد...