پراكنده هاي عيد امسال
به غير از دو سه روز اول كه مثل هميشه يكنواخت و كسل كننده بود تمام روز هاي بعد پر از انرژي بودم. روز هاي اول ديد و بازديد هاي ثانيه اي و من اومدم الان عصر تو بيا بود.
خدا رو شكربه لطف مامان و بابا امسال از عيد ديدني خيلي جا ها معاف بودم.
خلاصه كه خيلي توپ بود. دو سه جايي رفتم كه برام كلي مفيد و لذت بخش بود .چهارم، ششم،نهم ، دوازدهم ،سيزدهم حال و هواي ديگه اي داشتم.
چهارم:
ششم:
دوستم كه برام مثل خواهرمه دوران تازه اي رو در زندگيش آغاز كرد. منم خوشحالم.
نهم:
حالا ديگه با راز زندگيت منو شريك كردي.
فداي چشمات
اگه چشام بارونيه فداي چشمات
اگه گريه ام پنهونيه فداي چشمات
اگه هنوز پريشونم به خاطر تو فداي چشمات
تلخي لحظه هاي من فداي چشمات
لرزيدن صداي من فداي چشمات
دوازدهم:
اشنايي بيشتر با دو تا دوست . شش هفت ساعت گپ زدن و عكس و فيلم ديدن برام خاطره شد.
سيزدهم:
اول ارزوي سلامتي تو رو از خدا مي خوام. بارونم كه كلي اومد.خيلي دعات كردم.![]()
واي چه سيزده بدر ي بود. از بازي هاي امروز مي گم:
واليبال كه 5-6 سال تعطيل شده بود برام. وسطي كه به كل يادم رفته بود . فوتبال و يه بازي كه حتي اسمشو نمي دونم و مال دوران طفوليتمون بود! يه مرغ دارم بازي كردن تو جمع 30-35 نفري . باغ خوبي هم بود البته ميزبان هاي بهتري هم داشت. آش رشته خوردن زير شر شر بارون!
غير از اين ها بعد از دو سه روز وبلاگ خوندن واقعا چسبيد. دیدم دیگه معتادش شدم.
گره ي سبزه ي من آرزوي سلامتي تو بود.