در كتاب چارفصل زندگي

صفحه ها پشت سر هم مي روند

هر يك از اين صفحه ها يك لحظه اند

لحظه ها با شادي وغم مي روند

 

آفتاب و ماه يك خط در ميان

گاه پيدا ، گاه پنهان مي شوند

شادي وغم نيز هر يك لحظه اي

بر سر اين سفره مهمان مي شوند

 

گاه، اوج خنده ي ما گريه است

گاه، اوج گريه ي ما خنده است

گريه دل را آبياري مي كند

خنده يعني اين كه دل ها زنده است

 

زندگي تركيب شادي با غم است

دوست مي دارم من اين پيوند را

گرچه مي گويند شادي بهتر است

دوست مي دارم گريه با لبخند را*

 

 

 

بيست و پنج سال يا به قول خودم يك ربع قرن گذشت. خودم هنوز باورم نمي شه! به هر حال بايد قبول كنم دارم كم كم پير مي شم و بايد قدر فرصت ها و لحظه هامو بيشتر بدونم. آخه يك زماني (فكر كنم 18-19 سالم بود) دوست داشتم در اين سن(25) موقعيت بهتري داشته باشم. خدا رو شكرو شكر وشكر كه سلامتم و همه خانواده و دوستانم هم.

 

خودم براي خودم آرزو مي كنم كه از همين ثانبه تا سال بعد همين ثانيه، سالي سرشار از موفقيت و سلامتي وشادماني داشته باشم.

 

مرسي از بابا و مامان كه پيشواز رفتند و اولين هديه تولد امسال رو دو هفته پيش دادند و خواهر گلم كه صبح وقتي در يخچال رو باز كردم دسر قشنگش بهم چشمك زد.

 

ممنون از فاطمه عزيزم كه اولين پيامك بادا بادا مبارك بادا رو برايم فرستاد و هنوز از خر نازو مهربان وبرنا ودوست داشتني و كنجكاو و حساس وغرغرو ....ي چون من خسته نشده !

 

متشكرم از زينب عزیزم كه دو سال متوالي منو شگفت زده يا surprise كرده و همينطور از فاطمه زارعي عزيزم كه بهم ثابت كرد خيلي گله.

 

 

وتشكر از همه دوستان و آشنايان كه تا اين لحظه سالروز ورودم به اين دنياي رنگارنگ رو يادآوري كردند و البته ... كه خبري ازشون نيست!!!

 

 

 

*يك خط در ميان- دكتر قيصر امين پور